ما نسل بوسه های خیابانی هستیم
نسل خابیدن با اس ام اس
نسل درد دل با غریبه های مجازی
نسل کادو های یواشکی
نسل جمله های کورش کبیر و دکتر شریعتی
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس
نسل سوخته ،نسل من،نسل تو
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم
بین عذابهایمان مدام بگوییم
عجبــــ وفـــايـــي دآرد اين دلتنگــــي...!
تنهـــــاش که ميـــذآريـــي ميــري تو جمـــع و کلّي ميگـــي و ميخنــــدي...
بعد کـــه از همه جـــدآ شدي از کـُنـــج تآريکـــي ميآد بيرون
مي ايستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو ميذاره رو شونتــــ
بر ميگـــرده در گوشــتـــ ميگـــه:
خـــوبــي رفيـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ ...
وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده میکرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب میدیدم.
یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او میگفتم که در ذهنم چه میگذرد. من طلاق میخواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمیرسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟
از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه میکرد. میدانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگیاش آمده است. اما واقعاً نمیتوانستم جواب قانعکنندهای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش میسوخت.
با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود میتواند خانه، ماشین، و ۳۰% از سهم کارخانهام را بردارد. نگاهی به برگهها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. بقیه در ادامه مطلب...
در بیمارستانی، دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد.
آنها ساعتها با هم صحبت میکردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف میزدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، مینشست و تمام چیزهائی که بیرون از پنجره میدید، برای هم اتاقیش توصیف میکرد.
پنجره، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبائی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه شنا میکردند و کودکان با قایقهای تفریحیشان در آب سرگرم بودند. درختان کهن به منظره بیرون، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده میشد. همانطور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف میکرد، هم اتاقیش چشمانش را میبست و این مناظر را در ذهن خود مجسم میکرد و روحی تازه میگرفت.
روزها و هفتهها سپری شد. تا اینکه روزی مرد کنار پنجره از دنیا رفت و مستخدمان بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند. مرد دیگر که بسیار ناراحت بود تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد.
مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد.
بالاخره میتوانست آن منظره زیبا را با چشمان خودش ببیند ولی در کمال تعجب، با یک دیوار بلند مواجه شد! مرد متعجب به پرستار گفت که هم اتاقیش همیشه مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف میکرده است.
پرستار پاسخ داد: ولی آن مرد کاملا نابینا بود.
خـــــدايا...
در ميــان اين همـــــہ چشـــم ،
نگـــــــــاه تو
مرا بـے نياز مـے سازد
از هر نگــــــاهـــے ...
اس ام اس ولادت حضرت محمد و امام صادق
SMS veladat hazrat mohammad imam sadegh
•
•
•
ز یمن مقدم رسول خاتم
معطر آمده محیط عالم
مولد صادق آل محمد
مقارن گشت با میلاد احمد
میلاد نبی اعظم (ص) و امام صادق (ع) مبارک باد
•
•
•
اس ام اس ولادت حضرت محمد و امام صادق
SMS veladat hazrat mohammad imam sadegh
•
•
•
امشب سخن از جان جهان باید گفت
توصیف رسول انس و جان باید گفت
در شام ولادت دو قطب عالم
تبریک به صاحب الزمان باید گفت
•
•
•
« میلاد پیامبر اکرم حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم و ولادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام خدمت یکایک شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض میکنم »
یک سؤالی ساده دارم از حضورت...
من آیا زنده ام وقت ظهورت؟
اگر که آمدی من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایی کن دوباره جان بگیرم
بیایم در رکاب تو بمیرم...
درس خواندن چقدر دلگیر است در اتاقی که از تو خسته شده
گوش دادن به تیک تاک زمان زل زدن به کتاب بسته شده
-------------اس ام اس جدید شب امتحان-------------
اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده بدان امتحان دارد و هیچ کاری نکرده
-------------اس ام اس جدید شب امتحان-------------
هان ای کسانی که ازکتاب هایتان به عنوان اشیائی دکوری استفاده کرده اید
اکنون فقط یک معجزه می تواند کارنامه شما را زیر و رو کند !
ستاد ایجاد رعب و وحشت شب امتحان !
کاش می شــــد " فقــــط " ، تو را داشته باشــــم....
خدا هـــــی بپرسد : خوب ، دیگر چه ؟؟!
من بگویـــم : هیچ ، هـــــمین کافیـــــــــست !!!
باران ببارد یا نبارد …
چتر داشته باشم یا نداشته باشم …
پائیز باشد یا نباشد …
هیچ کدام برایم فرقی ندارد …
من از تمام رمانتیک های آبکی خسته شده ام
کاش می فهمیدی
برای این که تنهایم ، تو را نمی خواهم
برعکس
برای این که میخواهمت ، تنهایم . . .
اگه عاشقت نبودم ، پا نمی داد این ترانه
بی خیال بد بیاری ، زنده باد این عاشقانه . . .
من دیوانه ی آن لحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
و من نگذارم !
عشق من ، بوسه با لجبازی ، بیشتر می چسبد !
هیچ میدانستی
زیباترین عاشقانه ای که برایم گفتی
وقتی بود که اسمم را با “میم” به انتها رساندی . . .
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم ، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست . . .
نمیدانم چرا بین این همه آدم پیله کردم به تو !
شاید فقط با تو پروانه میشوم . . . !
میتونم بپرسم چه عطری میزنی ؟
بوی خوشبختی میدهی انگار . . . !
دخترک رفت ولی زیر لب این رامیگفت:
“او یقینا پی معشوق خودش میآید!”
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
“مطمئنا که پشیمان شده برمیگردد!”
عشق قربانى مظلوم “غرور”است هنوز . . .
وقتی چشمانم را روی هم میگذارم
خواب مرا نمیبرد ، تو را می آورد ، از میان فرسنگها فاصله . . . !
همه ذرات جان پیوسته با دوست / همه اندیشه ام اندیشه اوست
نمی بینم به غیر از دوست اینجا / خدابا این منم یا اوست اینجا . . . ؟
شکفتی همچو گل در بازوانم / درخشیدی چو می در جام جانم
به بال نغمه آن چشم وحشی / کشاندی تا بهشت جاودانم . . .
مـی گـویـنـد بـاران کـه بـبـارد
بـوی ِ خـاک بـلـنـد مـی شـود . .
پـس چـرا ایـنـجـا
بـاران کـه مـی بـارد
عـطـر خـاطـ ـره هـا مـی پـیـچـد ؟ . . .

روزی هزار بار دلت راشکسته ام
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام
هربار این تویی که رسیدی و در زدی
هربار این منم که در خانه بسته ام
هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام
حضرت امام حسن عسکری (ع )
امام حسن عسکری (ع ) در سال 232هجری در مدينه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن يا سليل زنی لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد . اين زن پرهيزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد . کنيه آن حضرت ابامحمد بود .
صورت و سيرت امام حسن عسکری (ع )
امام يازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سياه کمانی ، چشمانی درشت و پيشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسيار سفيد بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بيانی شيرين و جذاب و شخصيتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بي نظير برای قرآن مجيد بود . راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه برای اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد .
هشتم ربيع الاول سالروز شهادت يازدهمين اخترآسمان هدايت و امامت، امام حسن عسگري (ع) را خدمت حضرت وليعصر(عج) و دوستداران ايشان تسليت عرض می نمایم
از جمله مطالبي که درباره زيارت حضرت سيدالشهداء امام حسين (ع) رسيده مطلبي است که در داستان تشرّف حاج علي بغدادي (ره) به حضور مبارک صاحب الزمان (ع) نقل شده و آن قسمت اين است که مي گويد به آن حضرت عرض کردم:
«مولاي ما! روضه خوانان حسين (ع) حديثي را نقل مي کنند که مردي در عالم رؤيا هودجي را در ميان زمين و آسمان ديد و پرسيد که چه کساني در اين هودج نشسته اند؟
پاسخ داده شد: حضرت زهرا (ع) و خديجه کبري (ع) پرسيد: به کجا مي روند؟ جواب دادند: امشب شب جمعه است و آنان براي زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، مي روند و نيز ديد که از هودج، رقعه هايي مي ريزد و در آن مکتوب است:
«براي زيارت کننده حسين (ع) در شب جمعه، امان از آتش دوزخ است.» اکنون آيا اين حديث صحيح است؟» حضرت فرمود: «نَعَم زِيارَه الحُسَين (ع) فِي لَيلَهِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار يومَ القِيامَه؛ يعني، آري زيارت حسين (ع) در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود.»
چنانکه مي نگريد حضرت ولي عصر (ع) سخن قاريان تعزيه امام حسين (ع) و حديثي را که آنان درباره زيارت ژ مي خوانده اند، تصديق و تقرير کرده و خود نيز بطور قطعي تصريح فرموده اند که زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، امان آدمي از آتش قهر الهي در روز قيامت خواهد بود.
راستي چقدر دلنشين است که صاحب الامر و الزمان و منتقم خون پاک و مقدس حضرت حسين بن علي (ع) بدينگونه از زيارت جدش امام حسين (ع) سخن گفته و چنين نويد روح افزا و نشاط انگيزي را به زائران حسين (ع) مي دهد.
(بحار الانوار ، ج 53 ، ص 315)
گیر کردن تایر غول پیکر در چهارچوب در ، فرانسه
اتومبیل بدون راننده مخصوص خدمترسانی به گردشگران، آمریکا
روزے مے رسَـد کـِﮧ دَر خیال خُـود
جای خالے ام را حِس کـُـنے
دَر دِلَت با بغض بگـُویے :
" ڪاش اینجآ بود "
اما مَـטּ دیگـَـر
بـﮧ פֿـوآبَت هَم نِمے آیَم!!


حــــرف دلتو بهــــش بگـــی
که چقـــــدر برات عــــزیزه....
ولـــــی میبینی خیلـــی ها اومـــدن حرفهــــای تورو بهـــش مـــیزنن:
عزیـــزمـ ღــ
عاشقتــمـــ ღــ
جانــمـ ღـــ
فـــღـدات شــღــم...
تو میمـــــونی و یه دنیــــــا حــــرف نگفــــته ....
فــــقط واســـــش لایـــــک میــــزنی....
کــــاش بــــدونه این یعنــــی
یه دنیا بغـــــض و حــــرف !.!.!
درد یعنی . . .
درد یعنی من . . .
درد یعنی من بی تو . . .
درد یعنی بغضای خفه شده . . .
درد یعنی خاطرات شیرین . . .
درد یعنی هضم نکردن حرفای روز جدایی . . .
درد یعنی وفاداری من . . .
درد یعنی هرزگی تو. . .
درد یعنی سیگار روشن پوک نزده . . .
درد یعنی قفل روی یه آهنگ. . .
کمر درد ، بی عصابی وبدعنقی که درد نیست
درد یعنی تنهایی . . .
در گذر گاه زمان
خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود میگذرد
عشقها می میرند
رنگها رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده بجا می ماند
"مهدی اخوان ثالث"
در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام . . .
اس ام اس عاشقانه
کوه نیستی ، اما صدایت که می زنم
شعر و شور و عشق به من باز می گردد . . .
اس ام اس عاشقانه
پر از شور و سراسر مهربانی ست
کمی سبز و کمی هم آسمانی ست
شده متن تمامی خبرها
دو چشمت سومین جنگ جهانی ست !
با سلام و احترام به همه ی شما سروران گرامی ضمن آرزوی قبولی عزاداری های شما خوبان, به استحضار می رساند که از این پس شاهد مطالب گوناگون و متنوع از لاو باران خواهید بود.باتشکر...
شرح شهادت امام رضا (ع) در منابع اسلامي
در روايتي از اباصلت آمده است: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.»
درباره نحوه شهادت امام رضا (ع)، بيشتر عالمان شيعه و همچنين تعداد زيادي از علماي اهل سنت، قائل هستند كه آن حضرت مسموم و شهيد شده است. البته درباره عامل شهادت امام هشتم، اختلافنظرهايي وجود دارد؛ اما قول مشهور اين است كه آن حضرت، توسط «مأمون» خليفه عباسي مسموم و به شهادت رسيد.
برخي از علماي اهل سنت بر اين نظرند كه مأمون، امام رضا (ع) را مسموم نكرده است و براي اين گفته خود دلائلي هم ذكر ميكنند. از جمله آن دلائل اين است كه مأمون دختر خود را به همسري امام جواد (ع) درآورد. مأمون به برتري امام رضا (ع) در برابر علما استدلال ميكرد. بعد از درگذشت امام رضا (ع) مأمون بسيار ناراحت و غمگين بود و...
در ادامه خواهيم گفت كه به هيچ يك از دلائل در اين رابطه نميتوان استناد كرد.
رحلت جانگداز نبی اکرم صلی الله علیه و آله
آخرین وداع با یاران
... در یكی از روزهای بیماری در حالی كه سرش را با پارچهای بسته بود و علی علیه السلام و فضل بن عباس زیر بغلش را گرفته بودند و پاهایش بر زمین كشیده میشد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود و گفت: مردم وقت آن رسیده است كه من از میان شما غائب گردم، اگر به كسی وعده دادهام، آمادهام انجام دهم و هر كس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم.
در این موقع مردی برخاست و عرض كرد: چندی قبل به من وعده دادید كه اگر ازدواج كنم، مبلغی به من كمك كنید، پیامبر فورا به فضل دستور داد كه مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت. سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود: هر كسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار كند، زیرا قصاص در این جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است.(1)
ختم رُسُل به سوی جنان میکند سفر / جان جهانیان ز جهان میکند سفر
ریزید خون ز دیده که در آخر صفر / کز پیکر وجود، روان میکند سفر
رحلت نبی رحمت تسلیت باد
.
.
.
آه و واویلا، که چشمان پیمبر بسته شد
باب وحی و خانۀ زهرای اطهر بسته شد
دست فتنه، باز شد بازوی حیدر بسته شد
هم عزای مصطفی، هم غربت شیرخداست . . .
.
.
.
دریغا که روح دعا، رفت در خاک / گرفتند از ما روان دعا را
به سوگ محمّد، بگریید، یاران / که زهرا ببیند، سرشک شما را . . .
امـيـر الـمـؤمـنـيــن عـلـيـه الـسّـلام فـرمـود :
به آنچه اميدش را ندارى اميدوارتر باش از آنچه بدان اميد دارى ؛ زيرا كه موسى بن عمران عليه السلام رفت كه براى خانواده اش آتش برگيرد اما [در آن جا] خداوند عزّ و جلّ با او به سخن در آمد و او پيامبر برگشت . ملكه سبا نيز از كشور خود بيرون آمد ، اما به دست سليمان عليه السلام مسلمان شد . و جادوگران فرعون براى تقويت قدرت فرعون بيرون آمدند ، اما [به خدا ]ايمان آوردند و برگشتند .
اطعام برای تكریم عزادار است اما نحوه خدمت رسانی با شأن این مجالس سازگار نیست. نبود فرصت كافی و امكانات لازم همچنین مدیریت ضعیف برای پذیرایی از عزادار، نوعی بینظمی و حرص و ولع را ناخواسته تزریق میكند. این گونه اطعام به تكریم انسانها لطمه میزند. ضمن بهرهمند شدن از سفره امام ـ علیه السّلام ـ باید به گونهای عمل كرد كه آسیبی به شخصیت عزادار وارد نشود. علاوه بر آن این گونه پذیرایی فرهنگ جامعه را به سوی اسراف، آلوده سازی محیط، ایجاد ناهنجاریهای اجتماعی سوق داده و باید مدیران هیئات فكری برای این نقیصه نمایند.
از نكات مهم پیرامون این مجالس كه باید مورد دقت قرار گیرد نحوه اطعام عزاداران است.
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم***
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم***
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم***
شرط بی بال و پری بود نمیدانستیم***
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو***
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم***
آب وجاروی در خانه ی ما شاهد بود***
ازتو بر ما گذری بود نمیدانستیم***
این همه چشم به راهی نگرانم کرده
عـــاشــــــقی دردســری بود نمــــیدانستیم
مولای من،مهربون من
مداح: میثم مطیعی

.: Weblog Themes By Pichak :.